Monday, January 30, 2017

چگونه به مسئله ايران نگاه بكنيم!



چگونه به مسئله ايران نگاه بكنيم!

تفاوت بسياري هست بين كشورها با ايران كه سيستم حكومتي‌اش مذهبي است. باور به اين امر مي‌تواند ما را كمك كند تا واقعيت‌هاي كنوني ايران را درست ببينيم و از انحراف در موضعگيري بپرهيزيم.
فقدان باور و شناخت درست نسبت به اين پديده، همانطور كه در چهار دهه اخير كم و بيش شاهد آن بوده‌ايم، باعث شده كه بقاي اين رژيم به نقطه‌يي برسد كه جامعه جهاني و به‌خصوص كشورهاي منطقه را مورد تهديد قرار دهد. عواقب اين امر البته به اين ختم نمي‌شود. زيرا عدم شناخت درست از ”درمان” را نيز به‌دنبال مي‌آورد. درست مانند كسي كه ”دارو”ي دردي را كه مي‌كشد در دسترس داشته باشد اما شناخت درستي از بيماري‌اش نداشته باشد. يا به قول آن امريكايي كه در يكي از جلسات اپوزيسيون ايراني به درستي گفت ”اينگونه جريانات يا دولتها، به‌جاي بستن سگ هار، سنگ را به طناب مي‌كشند”. اشاره وي به اين واقعيت است كه اين دولت‌ها به‌جاي اينكه طناب را به گردن رژيم مذهبي ايران بياندازند، به ناحق آن را به گردن اپوزيسيون واقعي اين رژيم بسته بودند!
هرگز اين رژيم از ابتدا براي مردمش و همچنين براي جامعه جهاني چنين خطرناك نبود. هرگز به گونه امروزي به خود اجازه حضور تروريستي و دخالت در امور كشورهاي ديگر نمي‌داد. اما به دليل الگوبرداري نادرست و فقدان شناخت درست از رژيم مذهبي حاكم بر ايران و همچنين منافع حقير اقتصادي مماشاتگران غربي، فرصتهاي بقابخش به اين رژيم داده شد و همين هم باعث شد كه اختاپوس ولايت فقيه اينگونه زاد و ولد كرده و زادگانش در گسترة جغرافيايي بيشتر تكثير و خطرناك گردند. زادگاني همچون القاعده، داعش، حوثي، حشدشعبي و شبه نظاميان با صطلاح شيعي و ...

در آن دسته از كشورها كه مذهب در خدمت دولت است مسائل پيچيدگي زيادي به خود نمي‌گيرند و به سرعت به نقطه تعيين تكليف مي‌رسند. حتي اگر پاي قيام مردمي و سرنگوني دولت در ميان باشد و قدري هم به طول بيانجامد.
اما در ايران وضعيت مقداري متفاوت است. چون رژيم يك رژيم مذهبي است و همه اختيارات تام در دست ”ولي فقيه” است و مافوق قوانين عمل مي‌كند و حتي قانون اساسي كشور نيز كه خود ماخوذ از تئوري ولايت فقيه است به كرات نقض مي‌گردد و قدرقدرت اصلي همان ولي فقيه است كه مشروعيت‌اش را نه از مردم بلكه از غيب(!) مي‌گيرد. به همين خاطر در ايران كنوني، كليه رخدادها و مسائل، چه در جهبه مردم و چه در جبهه رژيم شكل پيچيده‌يي به خود مي‌گيرند و در بسياري زمينه‌ها، اين پيچيدگي به شكلي عمل مي‌كند كه نيروها و جريانات را سرگردان و يا به انحراف مي‌كشاند. از آن جمله است جستجو كردن در درون رژيم براي پيداكردن ميانه‌رو، مدره، رفرميست يا جناح معتدل كه سرابي بيش نبوده، يا تلاش براي نزديكي به رژيم با سياست ”استمالت” آنگونه كه باراك اوباما و ديگران كردند.
در ايران كنوني فقر و فساد و فحشاء، كمااينكه سركوب و غارت و اعدام بسا بيشتر از كشورهايي است كه در آنها قيام و انقلاب صورت گرفته است. در جبهه مقابل رژيم نيز، خشم و نارضايتي مردم، كمااينكه آمادگي براي قيام بسيار بيشتر از اينگونه كشورهاست. در ايران برخلاف كشورهاي ديگر، يك آلترناتيو قوي و دمكراتيك وجود دارد و شرايط عيني و ذهني براي يك قيام مهيا است اما چرا هنوز رژيم بر سر كار است و جامعه خاموش و آرام است؟!
پاسخ در همين واقعيتي است كه در ابتدا اشاره كردم. از يك طرف، حاكميت يك سيستم مذهبي كه هر سه قوة وجودي كشور را قبضه كرده و همه اجزاء جامعه را به خود آلوده كرده است و هر مخالفي را سركوب و به اتهام ”محارب” اعدام مي‌كند. و از طرف ديگر، سياست‌ها و استراتژي‌هاي اشتباه دولتها در قبال ايران كه به ضرر مردم و مقاومت ايران تمام شده است.
بنابراين، بايد و بسيار ضروري است كه به راه‌حل مسئله ايران به طور واقعي و ويژه نگريسته شود. يعني باور داشتن به اينكه، بهترين اقدام براي رهايي منطقه از شر چنين رژيمي، حمايت سياسي و مادي از ”شوراي ملي مقاومت ايران” است كه رئيس جمهور منتخب آن ”مريم رجوي” است. زني قدرتمند و متعقد به ”جدايي دين از دولت” كه براي ايران فردا پلاتفرم خود را در 10 ماده ارائه داده و در سطح داخلي و بين‌المللي حمايت بسياري را به خود جلب نموده است.
اين شورا كه سازمان مجاهدين خلق ايران نيروي اصلي تشكيل دهنده آن است و عمر آن بالغ بر 37 سال است، قادر بوده پيچيدگي‌ها و قانونمنديهاي درافتادن با چنين رژيمي را دريابد و در يك نبرد طولاني و با عبور از كوران حوادث و آزمايشات سهمگين، آبديده شده و رژيم را به پرتگاه سقوطش بكشاند. از اين روست كه رژيم ايران همواره اين شورا را تهديد اصلي براي بقاي خود اعلام كرده است.

No comments:

Post a Comment